معنی حمله کردن به دشمن
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) حمله آوردن
واژه پیشنهادی
مترادف و متضاد زبان فارسی
تاختن، تعرض کردن، تهاجم آوردن، یورش بردن، شبیخون زدن، تک کردن،
(متضاد) پاتک کردن، تقبیح کردن، پرخاش کردن، پریدن، سرزنش کردن، به باد انتقاد گرفتن، انتقاد کردن
فارسی به ایتالیایی
aggredire
فرهنگ واژههای فارسی سره
تازیدن، تاختن
فرهنگ عمید
یورش،
هجوم در جنگ،
(اسم) (پزشکی) [عامیانه] = صرع
(اسم) (پزشکی) اختلال ناگهانی در یکی از اعضای بدن، مانند قلب یا مغز،
[مجاز] اعتراض یا انتقاد شدید،
* حمله آوردن: (مصدر لازم) هجوم آوردن، یورش آوردن،
* حمله بردن: (مصدر لازم) هجوم بردن، یورش بردن،
* حمله کردن: (مصدر لازم) = حمله بردن
گویش مازندرانی
دشمن
معادل ابجد
758